Tuesday, September 5

متافيسيك

اين مبحث دوران 16 سالگي تا 22-3 سالگي خيلي مورد علاقه من بود به شدت هم روش متمركز بودم
كتاب مي خوندم ، كلاساي مختلف مي رفتم و خلاصه .....

از همون موقع يه سري تئوري تو مخم پديد اومد

اولين تئوري اينه كه نياز انسان به متافيزيك در دو حالت پديد مياد

الف) وقتي كه آدم مثل سگ تحت فشاره و اميد به هيچ بني بشري نداره
ب ) وقتي كه آدم مخش آزاده ، نياز هاي بيسيكش تامين شده و نياز به يه پهنه نوين براي پرواز روحش داره .

راستش اينطور كه به نظر مياد متافيزيك شرق دور با توجه به قانع بودن و شاد بودن مردمش به شق دوم نزديك تر بوده باشه تا متافيزيك عربي ....
- نكته ، فقط كافيه يه كمي فيلم هاي ژاپوني رو ببينين يا اينكه فرهنگ هندي ها رو مطالعه كنين !‌

نتيجش هم زياد دور از ذهن نيست .. چون بسيار كم پيش اومده كه به فرمان متافيزيك شرق دور ( مثل ذن يا بوديسم يا ذن بوديسم يا تائو ايسم يا تانترا يا اك .. ) جنگهايي مثل جنگهاي صليبي در بگيره ...


در واقع متا فيزيكي كه از شق دوم بيرون مياد بسيار به مكاشفه و كاوش عمق روح انساني نزديكه و ظاهرا متافيزيك نوع اول بيشتر بهانه اي براي دلداري و اميد دادن و مثل يه مسكن موقت عمل ميكنه ...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home